تحلیل فیلم جاده خاکی
نقد و بررسی فیلم جاده خاکی
سیدامید قدسی زاده: جاده خاکی نام اولین فیلم و ساخته پناه پناهی ست، از اون اولین های پر قدرت که به جشنواره گوتنبرگ هم رسید و در نهایت جوایز زیادی هم گرفت و اگر شانس بیشتری داشت جوایز فیلم برداری بیشتری را هم میتوانست درو کند.
جاده خاکی فیلمی جاده ایست که روایت آن از جاده شروع میشود و در جاده به پایان میرسد، اگر در مورد بازیگران این فیلم بخوهام صحبت کنم باید بگم بجز پسر بزرگ خانواده هر سه کارکتر اصلی داستان بی نهایت در اختیار فیلم بودند و بازی محشری را انجام دادند، حسن معجونی با طنزی زیبا در بازی و پنهان کردن غمی در چشم هایش توانایی خود را در تمام فیلم به رخ تماشاگر میکشد و پانتهآ پناهیها نقش مادری دل نگران و امروزی را بی نهایت خوب بازی میکند و حتی پسر کوچک خانواده که میتواند در آینده چهرهی سرشناسی شود کاملا در اختیار فیلم بازی کرده و خود را تبدیل به مکملی برای حسن معجونی میکند.
داستان فیلم جاده خاکی
داستان فیلم در یک ابهام پیش میش میرود ابهامی که هرچند کمی آرام آرام قابل درک تر میشود اما باز هم تا انتهای فیلم جاریست، مثلا: فیلم روایت خانواده ایست که پسر بزرگشان را همراهی میکنند تا لب مرز که در نهایت به دست قاچاقچی آن را از کشور خارج کنند اما در بیست دقیقه ی ابتدای داستان کارگردان این مورد را پنهان میکند، اما در بخشی از فیلم کارگردان احساس نیاز اینرا حس میکند که شاید لازم است کمی اطلاعات به مخاطب داده شود. پس در سکانسی از فیلم وقتی راه را گم میکنند جلوی یک مینیبوس را گرفته تا مسیر را از او بپرسند در همین لحظه پسر کوچک وارد مینیبوس شده و خانواده در ماشین تنها میمانند تا به این بهانه کارگردان کمی اطلاعات به مخاطب داده و احساسات را در فیلم نمایان تر کند.
نکات مهم فیلم جاده خاکی
ارجاعات در این فیلم بسیار زیرکانه و دقیق طراحی شده مثلا در اوایل فیلم مادر همزمان که سیگار میکشد و به پسر خود هم چند کام از سیگار را میدهد در مورد بهترین فیلمی که دیده نیز از پسر سوال میکند و پسر نام فیلم معروف کوبریک یعنی اودیسه فضایی را میآورد و در مورد یک سکانس از آن صحبت میکند و در روبرو اواخر فیلم در سکانسی بسیار زیبا پدر و پسر کوچک وقتی دارند با هم صحبت میکنند جلوه ی فیلم برداری زمین چمن را به فضا تبدیل میکند.
اما هر چه از ابهام های این فیلم حرف بزنم کم گفتم، مثلا کارگردان هیچ دلیلی تا اخر فیلم درباره علت مهاجرت غیر قانونی پسر نمیگوید و سکانس های ضد و نقیض این فیلم ابهام ها را بیشتر میکند. مثلا در سکانسی به یکباره مادر از پسرش درخواست میکند تا نرود( این یعنی پسر حق انتخاب برای ماندن را دارد) اما در سکانسی دیگر وقتی پسر با پدر در حال گپ زدن است میگوید نگران خانه ای هستم که برای من وثیقه گذاشته اید( پس یعنی پسر به علتی نا معلوم نیاز به وثیقه برای آزادی داشته)
ابهامات فیلم جاده خاکی
اما یکیاز نکات عجیب فیلم جاده خاکی روبط بین این خانواده ۴ نفریست مثلا سیگار کشیدن مادر، پدر و پسر بزرگ و حتی سیگار کشیدن مادر و پسر با هم که هرچند در جامعه این رفتار ها زیاد شده اما کارگردانان ایرانی هنوز بنا به دلایلی این موارد را در فیلم ها علنی نکرده اند اما در این فیلم کارگردان بسیار جسورانه واقعیت را اشکارا بیان میکند.
استفاده از الفاظی که در سینمای ما زیاد دیده نمیشود اما به تکرار در جامعه میبینیم هم از موارد جالب در این فیلم است. خوب یا بد بودن این اتفاقات بر عهده شما و من نظری پیرامون آن ندارم.
کارگردان در اولین فیلم خود توانسته قدم بزرگی بردارد و دوربین خود را در تمام فیلم جایی گذاشته که احساس راحتی با مخاطب را نشان دهد. کارگردان در فیلم جاده خالی چیزی را جز دلیل مهاجرت پسر پنهان نکرده و با مخاطب بسیار رو بازی میکند. همانطور که استفاده از بعضی الفاظ شاید رکیک اینروزها بین خانواده ها زیاد شده در این فیلم هم همین طور است یا مثلا همانطور که در بالا اشاره کردیم سیکار کشیدن پسر کنار مادر و مواردی دیگر…
یکی دیگر از سکانس های جالب در فیلم مربوط به دچرخه سواریست که به صورت اتفاقی در جریان فیلم قرار میگیرد که اتفاقا بازیگر خیلی خوبی هم نیست و حتی در جریان فیلم نامهی این فیلم هم جایی ندارد.
اما نکته های جالبی را بازگو میکند.
این دوچرخه سوار به صورت شاید اتفاقی به زمین میخورد و پسر بزرگ خانواده به او کمک کرده و او را سوار خودرو خود میکند در ابتدا دچرخه سوار میگوید اگر درمانگاه دیدید من را پیاده کنید و در ادامه حرف از داشتن پستکار و تلاش میکند و اینکه از گروه خود جا مانده و ظاهرا برای مسیری که داشته میرفته یک هزینه ای هم جمع شده که به نفر اول میرسد، دچرخه سوار با پذر خانواده در مورد یکی از قهرمانان دچرخه سواری صحبت میکند که اسطورهی اوست اما پدر خانواده میگوید که دوپینگی بودن اون فرد که ثابت شده(یعنی دچرخه سواری که از تلاش و پشتکار حرف میزد قهرمان زندگیاش یک ورزشکار دوپینگیست) حالا در میان این صحبت ها ماشین به گروهی از دوچرخه سواران میرسد که آن مرد از آن ها جا مانده و مرد دوچرخه سوار به بهانه ای میرود زیر ماشین تا خود را پنهان کند و چند دقیقه بعد که از گروه جلو افتاد میگوید من را پیاده کنید وسط جاده( این یعنی هدف دوچرخه سوار از ابتدا جلو افتادن از گروه خود و بدن جایزه بود)
کارگردان حتی به نکات زیر هم توجه کرده که این مورد در بسیاری از فیلم ها و سریال های ایرانی دیده نمیشود مثلا وقتی دوچرخه سوار از کنار گروه خود با ماشین میگذشت من فکر کردم خب اگر خود دوچرخه سوار را نمیبند دوچرخه که حتما در بالای ماشین بسته شده و دیده میشود اما هنگام پیاده شدن کارگردان نشان میدهد که دوچرخه صندوق عقب ماشین بوده.
یا در سکانسی دیگر وقتی پسر کوچک بین راه سوار مینیبوس میشود و خانواده در ماشین تنها میشود، در آن جاده خالی و ساکت صدای بوق مینیبوس داعم به صدا در میآید که این یعنی پسر شیطون و بیش فعال داستان ما آنجا هم دست از شیطنت برنداشته.
پایان بندی فیلم جاده خاکی
در مجموع فیلم جاده خاکی یک فیلم خوش ساخت با فیلمبرداری خوب و کارگردانی زیرکانه به حساب می آید. ما در این فیلم با صفحه های عاشقانه ی ترکیب شده با غم هستیم. که بسیار دقیق طراحی شده.مثال در عکسی که در بالا مشاهده می کنید شاهد سکانسی هستیم که وقتی پسر خوابیده مادر میرود تا موهایش را به عنوان یادگاری نگه دارد و چقدر از این شکل صفحنه های احساسی در این فیلم زیاد است.
دیدگاهتان را بنویسید