کتاب رباعی ملاقات
معرفی و نقد و برسی کتاب ملاقات
کتاب ملاقات مجموعه ای از 40 رباعی سروده شده از سید امید قدسی زاده می باشد که در موضوعات عاشقانه شعر جنگ و شعر عاشورایی می باشد،این کتاب با یک رباعی با موضوع مادر شروع شده و با چند رباعی عاشورایی تمام شده
رباعی شماره یک کتاب
یک عمر غمی پشت صدایت بوده
در عمق تمام خنده هایت بوده
محکوم به حبس ابدی مادر من
جرم تو بهشتِ زیر پایت بوده
به گفته ی شاعر این 40 رباعی طی 4 سال نوشته شده و شعر های تقدیمی در این کلات مشخص است که شاعر تحت تاثیر شاعران رباعی سرای معاصر مثل بیژن ارژن و جلیل صفر بیگی بوده دو رباعی زیر در کتاب تقدیم شده به این دو شاعر معاصر می باشد
برسد به دست بیژن ارژن
محوم به تماشای نگاهی که تویی
مغلوب شدم به آن سپاهی که تویی
عمری ست که آواره شدم در این شهر
تنها به مجازات گناهی که تویی
برای جلیل صفربیگی و تنهایی هاش
یک پازل نیمه کاره ای تنهایی
پیراهن پاره پاره ای تنهایی
شاید تو همان دلهره و شکِ عجیب-
در لحظه ی استخاره ای تنهایی
که البته هر دو رباعی برگرفته از رباعی های این دو شاعر می باشد که با تضمین از آن ها نوشته شده
شاعر در بسیاری از رباعی ها خیلی خوب عمل کرده و کاملا سه مصراع ابتدایی را در اختیار مصراع آخر گذاشته اما در بعضی از رباعی ها ظاهرا چپ نویسی اتفاق افتاده و بدون دقت به مقدمه چینی برای رباعی به موضوع پرداخته به طور مثال به رباعی پایین دقت کنید که چقدر تمیز سروده شده و شاعر در سه سطر مقدمه ای چیده تا در مصراع آخر حرف اصلی را بزند
او آمده تاجی به کنیزی بدهد
تا مژده ای از سوی عزیزی بدهد
آخر به تمنای دلم پاسخ داد…
مرگ آمده تا راه گریزی بدهد
مصراع آخر کامل کننده و ضربه ی نهایی را می زند که این دقیقا کاریست که در رباعی باید انجام شود هرچند که گذشتگان ما و شاعران کلاسیک به این موضوع زیاد اهمیت نمیدادند اما در شعر معاصر این کار یک امر مهم در رباعی شده
اما به این رباعی دقت کنید که تقریبا هر بین حرف خود را می زند و شاعر از سر ناچاری دو مصراع به شعر اضافه کرده تا رباعی تکمیل شود
با بدرقه ی تو رهسپارم دیگر
تنهاییِ آخرین قطارم دیگر
با وعده ی دوستی عذابم دادی
ای دوست تورا دوست ندارم دیگر
شعر در قالب رباعی هرچند در 4 مصراع خلاصه می شود اما توقع مخاطب از همین شعر مینیمال بسیار زیاد می باشد از کذشته تا امروز شاعران دفاعیه های خود را از موضوعات مختلف با این قالب بیان کردند مثلا شعر در مورد روز های جشن و غم اندوه ، حتی به شعر های روی سنگ قبر وقتی دقت می کنیم می بینیم انتخاب شده از اشعار رباعی می باشد
سیدامید قدسی زاده
دل ات تنگ است؟دلتنگی علاج ساده ای دارد
بگردی راه حل پیش پا افتاده ای دارد
سوالی که تمام عمر در پستوی ذهنت بود
برایش مرگ پاسخ های فوق العاده ای دارد
غم و درد و کمی اندوه،این ها یادگاری ماند
و این چیزیست که از عشق هر آزاده ای دارد
سراغ هرکسی می آید آری گاه دلتنگی
سراغ هرکسی که در جهان دلداده ای دارد
سیدامید قدسی زاده
دست و پایی بسته،چشمی بیقرار آورده بود
عشق مردی خسته را تا پای دار آورده بود
زندگی نه،در میان خاطراتش زنده بود
سختی یک عمر از او مرد بار آورده بود
تجربه میگفت که تقدیر با خود میبرد
شور عشقی را که روزی روزگار آورده بود
رفت کل باور یک مرد اما باز شکر
مرگ آمد… با خودش راه فرار آورده بود
این شد آخر تیترِ فردای این شهر غریب:
‘عشق مردی خسته را تا پای دار آورده بود
سیدامید قدسی زاده
من با تو زنده بودم با تو…نه،با خیالت
من عاشق تو بودم… ای دوست خوشبحالت
با عشق تو همیشه فرهاد بودم اما
ای اتفاق شیرین کم بود احتمالت
از من گذشتی اما حالا چه مانده از تو
کو آن همه غرورت کو آن همه جلالت؟
پاییز رفت و حالا ای وای از زمستان
خوباست دست کم که جا ماندهاست شالت
چیزی نمانده از من،چیزی ندارم ای مرگ
اما هرآنچه مانده دریاب که حلالت
سیدامید قدسی زاده
یک عمر غمی پشت صدایت بوده
در عمق تمام خنده هایت بوده
محکوم به حبس ابدی مادرِ من
جرم تو بهشتِ زیر پایت بوده
سیدامید قدسی زاده
سیدامید قدسی زاده
او آمده تاجی به کنیزی بدهد
تا مژده ای از سوی عزیزی بدهد
آخر به تمنای دلم پاسخ داد…
مرگ آمده تا راه گریزی بدهد
سیدامید قدسی زاده
سیدامید قدسی زاده
یک پنجره با نم نم باران داری
مانند منی؟ هنوز ایمان داری
ای مرگ، تمام زندگی سخت گذشت
یک راهِ فرارِ خوب و آسان داری
سیدامید قدسی زاده
دیدگاهتان را بنویسید